درس هایی از فردریک بکمن (قسمت اول)


اگر درست به‌خاطر بیاورم، مطالعه کتاب‌های فردریک بکمن را با «بریت‌ماری اینجا بود» شروع کردم. داستان‌پردازی دقیق و تصویرسازی‌های کتاب به قدری جذبم کرده بود که تصمیم گرفتم تمام کتاب‌های جناب بکمن را بخوانم. قلمش به‌قدری روان بود که می‌توانستم تمام صحنه‌ها را تجسم کنم. تا امشب که این متن را می‌نویسم، ۷ کتاب از کتاب‌های بکمن را خوانده‌ام. فهرستی از درس‌های مختلفی که در زمان مطالعه این کتاب‌ها یاد گرفته‌ام را در ادامه نوشته‌ام:

  • پذیرش شرایط: هر یک از مادر زمان‌های مختلفی با چالش‌هایی مواجه می‌شویم. زندگی خوبی و بدی‌های بسیاری دارد. این ما هستیم که باید تحت هر شرایطی زندگی را ادامه دهیم و در غار تنهایی خود نمانیم.
  • رهایی از حرف‌های دیگران: آدم‌هایی در زندگی‌مان وجود دارند که برای اذیت کردن ما حسابی تلاش می‌کنند. وقتی می‌بینند با رفتارها و حرف‌هایشان اذیت نمی‌شویم، کاری می‌کنند که عذاب وجدان بگیریم و خودمان، خودمان را آزار دهیم.جنگیدن با ترس‌ها: همه ما کابوس‌ها، ضعف‌ها و کمبودهایی داریم. این‌ها برای ترسیدن ما از زندگی و ادامه ندادن مسیرمان آمده‌اند. باید بر آن‌ها غلبه کنیم.
  • یافتن شخصیت مکمل خودمان: یافتن افرادی که کاملن شبیه ما هستند زندگی را یکنواخت می‌کند. خوب است کسانی در زندگی‌مان باشند که بدانند چگونه حین ناراحتی ما را شاد کنند و یا چگونه در سختی‌ها همراه‌مان باشند.
  • همدلی با افراد: گاهی زندگی برای همه ما سخت می‌شود و دلمان می‌خواهد کسی باشد که آرام‌مان کند. ما می‌توانیم چنین نقشی را در زندگی دیگران ایفا کنیم. از خودگذشتی را سرلوحه زندگی‌مان قرار دهیم.
  • پرهیز از وسواس در برقراری ارتباط: زندگی اغلب همه‌ما را غافل‌گیر می‌کند. گاهی اوقات با کسی مواجه می‌شویم که انتظارش را نداریم. گاهی فردی سر راهمان قرار می‌گیرد که تا پایان عمر بهترین همراه ما خواهد بود. پذیرای افرادی باشیم که غیرمنتظره سر راهمان قرار می‌گیرند.

موارد فوق درس‌های بود از کتاب‌های سباستین و ترول و مردی به نام اُوه. در قسمت‌های بعدی درس‌های سایر کتاب‌ها را مرور خواهیم کرد.


یک پاسخ به “درس هایی از فردریک بکمن (قسمت اول)”

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *