سفرنامه سمنان


خیلی از افراد برای سفر به شهرهایی مثل مشهد، شاهرود و دامغان بارها از سمنان گذر کردن اما توقف نداشتن. خیلی از افراد هم بنا به دلایلی مثل کار و تحصیل و دیدار با خانواده، بارها از این مسیر گذشتن. وجود شرکت‌های دانش‌بنیان مختلف و فضای رشد استارتاپ‌ها و فعالیت مستمر پارک علم و فناوری سمنان، باعث شده بود این شهر مقصد مهمی برای سفرهای کاری من باشه. مرداد ۱۴۰۰ من از شهر محل سکونتم، گرمسار، به سمنان رفتم. در این سفرنامه از تجربیاتی که در اولین سفر کاری به سمنان کسب کردم براتون می‌نویسم:


بزن بریم

نیمه‌های مرداد ماه ۱۴۰۰ بود که چنین پیامی از بچه‌های دانشگاه سمنان دریافت کردم: سلام خانم ناظریه، شما دعوتین به همکاری با استارتاپ تندا. منتظر حضور شما در مرکز فناوری و رشد دانشگاه سمنان، واقع در بلوار دانشجو هستیم. من آمادگی کافی برای این سفر کاری رو نداشتم. اولین قدم این بود که باید با خانواده مشورت می‌کردم و بهشون اطلاع می‌دادم. بعد از تاییدشون نوبت می‌رسید به انتخاب همسفر. استرس سفر تنهایی به سمنان، اونم با ماشین شخصی از مواردی بود که باعث می‌شد برای انتخاب همسفر مصمم‌تر باشم.

همسفر من باید فردی می‌شد که روحیاتم بهش نزدیک باشه و بتونه خستگی‌های این یک روز من رو درک کنه یا حتی بتونه در مواقع لازم رانندگی ماشین رو بر عهده بگیره. بنابراین از بین لیست کوتاه از افراد همسفر که برای خودم تدارک دیده بودم، با دوستم مریم هماهنگ کردم. مریم همسفر نسبتا ساکت و آرومی بود. دغدغه بعدی انتخاب آهنگ‌های شادی بود که تصمیم داشتیم در این مسیر یک ساعته گوش بدیم. با همکاری مریم آهنگ‌هایی که به سلیقه هردومون نزدیک بود رو انتخاب کردیم و منتقلشون کردیم به فلش.

روز ۴ شنبه رسید و ما باید راهی می‌شدیم. روز قبل سفر ماشین کامل چک شده بود، از باد لاستیک‌ها گرفته تا چک کردن روغن ترمز و موتور و … . برای سفر به سمنان لازمه حتما خوراکی‌های متنوعی همراهتون باشه. چون مسیر و جاده یکنواخت هست و تنها چیزی که می‌تونه کمی فضای سفر رو بهتر کنه موزیک و خوراکی‌های خوشمزه ست. آب‌وهوای سمنان توی فصل تابستون گرم و خشکه، برای همین لازم بود بطری آب یخ و شربت آبلیمو (برای جلوگیری از گرمازدگی) و کرم ضدآفتاب (برای جلوگیری از آفتاب سوختگی) همراهمون باشه.


آخ جون خوراکی

بعد از این که مریم سوار ماشین شد، خودمون رو رسوندیم به اولین سوپرمارکتی که قبل از کمربندی گرمسار- سمنان باز بود. هایپرمارکت لاوانتا که زمانی کافه بود و با اومدن ویروس کرونا به هایپرمارکت تبدیل شده بود، اون ساعت باز بود. از ماشین پیاده شدیم و اندازه چند روز خوراکی گرفتیم. از شیر کاکائو گرفته تا چیپس و نسکافه. ساعت حدودا ۸:۲۰ بود که از پل‌هوایی شهر رد شدیم. همین لحظه بستنی‌ها رو باز کردیم که قبل از رسیدن به اولین دوربین تموم بشه. برای ورود به گرمسار یا خروج از شهر لازمه از پلی رد می‌شدیم که از بینش قطارهای مختلفی رد می‌شن.
اولین شهری که در مسیر گرمسار-سمنان وجود داره، شهرستان آرادان هست. تقریبا روبروی این شهر اولین دوربین کنترل سرعت قرار داره. تقریبا همه راننده‌های بومی از جای دوربین خبر دارن و به محض رسیدن بهش از سرعت خودشون کم می‌کنن. بعد از آرادان، به فاصله حدودا ۳۰ کیلومتر به ده‌نمک رسیدیم. ده‌نمک روستایی نسبتا قدیمی هست که یکی از کاروان‌سراهای شاه عباسی ابتدای این روستا بنا شده و مقصد توریست‌هاییه که برای نجوم به کویر میرن. اما از اونجایی که ما باید راس ساعت ۱۰ به سمنان می‌رسیدیم، به سرعت از کاروانسرا گذشتیم.


صوفی آباد قدیمی

بعد از ده‌نمک و تقریبا ۲۵ کیلومتری سمنان رسیدیم به سرخه. سرخه پلیس‌راهی داره که راننده‌های خودروهای عمومی باید مدارکشون رو نشون بدن. بنابراین با خودروهای شخصی کار ندارن، مگر این که کمربند نبسته باشین. زائرسرا، مسجد و فروشگاه‌های مختلفی در این قسمت جاده قرار دارن که مسافرهای زیادی برای استراحت و تجدید قوا توقف می‌کنن. بین سرخه و سمنان، دو روستا با خونه‌های قدیمی وجود داره، روستاهای بیابانک و صوفی‌آباد. ما صوفی‌آباد رو برای گشت‌وگذار انتخاب کردیم. از مکان‌های دیدنی-تاریخی صوفی‌آباد می‌شه به آرامگاه شیخ علائدوله سمنانی اشاره کرد.

جاده صوفی‌آباد چندان جدید نیست و پر از چاله چوله ست. اگه قراره به این روستا سفر کنین توصیه می‌کنم حتما با سرعت کم رانندگی کنین و از تنظیم بودن باد لاستیک‌های خودروتون مطمئن بشین. بعد از گذر از زیرگذر، روبروی شما مسجد صوفی‌آباد قرار داره که اگه کمی به سمت راست حرکت کنین به آرامگاه شیخ علاءالدوله بزرگ می‌رسین. روستای صوفی‌آباد در اکثر روزهای سال خلوته، اما آخر هفته‌ها معمولا شلوغ می‌شه و می‌شه با بومی‌های این منطقه حرف زد. با گشت‌وگذار در روستا دامداری‌ها و باغ‌های زیادی دیده می‌شه. تقریبا روبروی آرامگاه شیخ علاءالدوله ، خونه‌های قدیمی خشتی که قدمتشون حداقل به ۱۰۰ سال قبل می‌رسه دیده می‌شه. حتی خونه‌هایی هستن که دو طبقه دارن و تقریبا نیمه‌ویران شدن.
به آرامگاه شیخ که رسیدیم، هر کدوم با یک بسته چیپس در دست، فاتحه‌ای نثار او کردیم. مشغول گپ و گفت بودیم که از پشت سر صدای پا شنیدیم. قبل از این که تصمیم به فرار بگیریم، پشت سرمون رو نگاه کردیم و با چند قلاده سگ مواجه شدیم. دزدگیر ماشین رو زدیم تا شاید سگ‌ها بترسن و از ما فاصله بگیرن. در همین لحظه خیلی آروم و در نهایت سکوت، سوار ماشین شدیم و با سرعت به سمت سمنان حرکت کردیم. حدود ۱۰ دقیقه یا شاید کمتر در راه بودیم تا به سمنان رسیدیم.

مقبره شیخ علاءالدوله سمنانی


نیا حالا خیلی زوده


به پارک سیمرغ که رسیدیم، تماس گرفتم با مدیر استارتاپ و ایشون گفتن که الان زوده، نیم‌ساعت دیگه تشریف بیارین. پارک سیمرغ ابتدای ورودی غربی سمنان هست و عموما شب‌ها می‌شه از وسایلش استفاده کرد. خلوت بودن پارک سیمرغ باعث شد که برای استراحت انتخابش نکنیم. برای من زود رسیدن، اون هم نیم ساعت، حس خوشایندی نداره. اما خداروشکر شهر سمنان پارک‌های زیادی داره. تصمیم گرفتیم برای استراحت بریم پارک شقایق که بعد از میدان امام علی سمنان واقع شده. من برای رسیدن به این پارک از این مسیر گذشتم:

میدان امام حسین، میدان دریادار همتی، میدان کوثر، میدان امام‌علی، میدان شقایق
بوستان شقایق فضای سبز بزرگی داره و پارک مورد علاقه افراد مختلفه. از افراد مسن گرفته تا بچه‌های کوچیک همه توی این پارک مشغول تفریح و بازی هستن. چند غرفه وابسته به شهرداری هم داره که برخی از خانم‌ها مشغول به پاک کردن، شستن سبزی و پخت‌وپز در این غرفه‌ها بودن. ما نزدیک‌ترین نیمکت به ماشین رو برای نشستن انتخاب کردیم و شروع کردیم به سلفی گرفتن و خاطره ساختن از اولین تجربه سفر کاری.


خونه دوم من، مرکز رشد دانشگاه سمنان


ساعت از ۱۰:۱۵ صبح گذشته بود که آقای قندهاریان مدیر مجموعه با من تماس گرفت و گفت کم‌کم بقیه هم میان، شما هم تشریف بیارین. فاصله پارک شقایق تا مرکز رشد سمنان کمتر از ۵ دقیقه است و به همین دلیل زودتر از بقیه اعضای تیم رسیدیم. دوستم تصمیم داشت در این مدت که جلسه ۲ الی ۳ ساعت طول می‌کشه داخل ماشین بشینه و فیلم ببینه. اما من، با پیشنهاد مدیر مجموعه، دعوتش کردم داخل سالن بشینه. حدود ساعت ۱۰:۴۰ بود که بقیه اعضا جمع شدن. ساعت ۱۳:۳۰ اولین جلسه با معرفی بچه‌ها و صحبت در مورد اهداف تندا به پایان رسید. حقیقت این بود که دلم می‌خواست هنوز جلسه ادامه داشته باشه. مخصوصا که اساتید دانشگاه و اعضای هیئت علمی هم همراهمون بودن اما زمان بسیار محدود بود. من درحالی‌که از حضور در این جمع بسیار خرسند و ذوق‌زده بودم از بقیه خداحافظی کردم و راهی ماشین شدم. بعد از جلسه نوبت می‌رسید به تدارک دیدن برای ناهار.

مرکز نوآوری دانشگاه سمنان


به‌‌به رستوران کلِوا

اگه شما هم به خوردن فست‌فود در سفر علاقه‌ خاصی دارین، کِلوا یکی از فست‌فودهای بی‌نظیر در شهر سمنانه چون علاوه‌بر کیفیت بی‌نظیر غذا، کارکنان خیلی خوش‌برخوردی داره. انتخاب ما برای ناهار پیتزای استیک و سبزیجات و قارچ سوخاری کلوا بود. هزینه این ۳ نوع غذا به همراه نوشابه ۲۰۰ هزار تومن شد. آماده شدن غذاها چندان طول‌ نکشید. غذاها رو بیرون‌بر انتخاب کردیم که راهی پارک بشیم و دور از سروصداهای کافه و رستوران‌ها ناهار رو بخوریم. پارک ۸ شهریور که سمت راه‌آهن سمنان هست انتخاب ما بود. پارکی با درخت‌های چندین ساله و با سایه‌های خنک. این پارک معمولا صبح‌ها مقصد اردوهای دانش‌آموزی هست و ظهر به بعد به‌خاطر گرمای هوا خلوت می‌شه. ما ورودی پارک رو برای نشستن و میل کردن ناهارمون انتخاب کردیم. ناهار رو باید سریع می‌خوردیم چون با دوستان مختلفی قرار داشتیم. راستی ما برای ناهار یک مهمون ناز هم داشتیم. گربه کوچولو مهمون ما بود و استیک‌های روی پیتزا رو می‌دادیم بهش.


پیش به سوی شهمیرزاد

احتمالا شما هم اسم شهر شهمیرزاد رو شنیده باشین. شهمیرزاد شهر کوهستانی کوچیکی در ۳۰ کیلومتری شما سمنان هست. قرار بود اون روز من چند نفر از دوستانم رو ببینم، دوستانی که ساکن سمنان بودن. برای این که سفرمون متنوع باشه با اولین دوستم، فاطمه، راهی شهمیرزاد شدیم. بازه‌ای که ما سفر کردیم، محدودیت‌های کرونایی قرار بود داخل استان اعمال نشه. اما به محض عبور از مرز مهدیشهر و شهمیرزاد پلیس رو دیدیم که برامون دست تکون ‌داد، اما ما توجه نکردیم و رفتیم که به شهمیرزاد برسیم.

وسط گرمای مرداد سفر به شهمیرزاد واقعا لذت‌بخش بود. پارک‌های شهمیرزاد درخت‌های قدیمی دارن و این درخت‌ها زیبایی شهر رو چند برابر کرده. اما ما از ترس این که مبادا دیرمون بشه از ماشین پیاده نشدیم و فقط برای خرید یک بطری آب معدنی توقف داشتیم. ساعت ۴ عصر قرار ملاقات داشتیم با یکی از دوستان من که ساکن سمنان بود و ما ساعت ۳:۵۰ عصر به سمنان برگشتیم. به سمنان که رسیدیم، برای تجدید بنزین به پمپ بنزین میدان امام‌رضا رفتیم که همون لحظه پیامک عبور از محدوده کرونایی اومد برام، اما بهش توجه نکردیم. بماند که کلی استرس بهم وارد شد و مبلغ جریمه می‌شد چند برابر هزینه سفر ما.


پیش به سوی کافه

بعد از همراه شدن دوستم یاسمن با ما، رفتیم کافه توت‌فرنگی که روبروی مجتمع اسکان هست. برای رفتن به کافه، بعضی از ساعت‌های روز متاسفانه چالش جای پارک وجود داره. اما اگه صبح حدودا ساعت ۱۰ یا عصر قبل از ساعت ۵ به این کافه برین مشکلی برای جای پارک ندارین. اما چرا کافه توت‌فرنگی؟ خوراکی‌های این کافه کیفیت نسبتا خوبی دارن و قیمت‌های منصفانه‌ای داره، به‌علاوه این که سرعت آماده کردن سفارش بالاست و سکوت خوبی داره. ما طبقه دوم رو برای نشستن و گپ‌وگفت انتخاب کردیم. طبقه دوم کافه بزرگتره و ویووی جالبی داره. اگه میزهای کنار پنجره رو انتخاب کنین می‌تونین مجتمع اسکان و باغ فردوس رو ببینین. خوراکی‌های سفارشی‌مون در عرض یک ربع آماده شد. سفارش هر سه‌تامون شبیه به هم بود. گلاسه شکلات. توی هوای گرم سمنان، خوردن بستنی در حالی که جلوی کولر نشستیم لذت وصف‌ناپذیری داره. کولرهای کافه به قدری فضارو خنک‌کرده بودن که دلمون نمی‌خواست بلند بشیم و راهی جاده بشیم. اما به دلیل کمبود وقت مجبور بودیم قبل از ساعت ۵:۳۰ عصر حتما کافه رو ترک کنیم. مقصد بعدی گل‌سرای مادر بود.


دسته گل؟

همراهی آدم‌ها و توجهشون به من برام همیشه خیلی لذت‌بخشه. برای همین از قبل برای دوستم مریم دسته گل سفارش دادم. یادم بود که روزهای قبلش عکس یک دسته گل توی اینستاگرام برام فرستاده بود، تصمیم داشتم همون رو براش بخرم اما متاسفانه این نوع گل پیدا نمی‌شد، اما دسته‌گلی که از گلسرای مادر، باغ فردوس، نرسیده به میدان مشاهیر سفارش داده بودم عالی شد. هزینه این دسته گل سال ۱۴۰۰ شد ۱۰۰ هزار تومن. به نسبت زیبایی و حجم گلی که استفاده شده بود قیمت معقولی بود. با دوستم یاسمن از ماشین پیاده شدم و از مریم خواستم داخل ماشین بشینه چون مجبور بودم دوبل پارک کنم و هر لحظه ممکن بود جریمه بشم. گل رو تحویل گرفتیم و مریم رو سورپرایز کردیم. چهره دوستم از دیدن دسته‌گل دیدنی بود.

دسته گل


پیش به سوی خونه

مسیر برگشت از سمنان به گرمسار به نظرم همیشه قشنگ‌تره. مخصوصا این که غروب آفتاب باشه. برای آمدن به سمت گرمسار (شهر محل سکونت من) یا تهران و کلا غرب استان سمنان، از سمت خروجی غربی شهر باید از پُل روگذر رد بشیم. پیچ این پل خیلی زیاد هست و لازمه که حتما با سرعت مجاز رانندگی کنیم. شلوغ‌ترین قسمت جاده برگشت پلیس‌راه سرخه است و کاروان‌سرا و امام‌زاده لاسجرد. لاسجرد بخش کوچیکی هست که سوپرمارکت‌ها و رستوران‌های شبانه‌روزی بسیاری داره و خیلی از مسافرها برای استراحت در این قسمت از جاده توقف می‌کنن. اما ما برنامه‌ای برای توقف در این مسیر نداشتیم. حدود ۱ ساعت یا ۷۵ دقیقه در راه بودیم. شلوغی جاده متعادل بود و آهنگ با موبایل یکی از ما دو نفر پخش می‌شد. تقریبا ساعت ۷ بود که رسیدیم به گرمسار.


چند پیشنهاد برای سفر به سمنان

اگه شما هم قصد دارین در روزهای گرم تابستون راهی سمنان بشین پیشنهادات زیر مناسب شماست:

  • همراه داشتن کرم ضدآفتاب، عینک آفتابی و آفتابگیر خودرو (اگر شیشه‌های خودروی شما دودی نیست)
  • همراه داشتن بطری آب خنک
  • همراه داشتن چند بطری آب برای مواقع ضروری مثل جوش آوردن خودرو
    درصورتی‌که قصد دارین سفر تفریحی به سمنان داشته باشین، اوایل فصل بهار و فصل پاییز فرصت بهتری هست.

2 پاسخ به “سفرنامه سمنان”

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *