سال دوم دبستان که بودم، برای اولین بار مادر درس یک پسر یکسال از خودم بزرگتر شدم. این پسر، بچه یکی از اقوام بود و هرازگاهی میاومد که من باهاش ریاضی کار کنم. باهوش اما بیحوصله بود. دلش میخواست کارتون ببینه، فوتبال بازی کنه یا حتی نقاشی بکشه اما درس نخونه. برای همین پدر و مادرش باهاش سروکله نمیزدن و میفرستادنش خونه ما. تا پایان دبستانش سالی چند بار من میشدم مادرخوندهش توی درس ریاضی. اون روزها چقدر به خودم میبالیدم که:« اوه، بله، من دارم با یکی بزرگتر از خودم درس کار میکنم،اونم ریاضی.» بین فامیل هم همه ازم تعریف میکردن.
از سال اول راهنمایی که یکم از آبوگل دراومده بودم و رابطهام با ریاضی بهتر شده بود، تعداد فرزندخوندههام توی این درس زیاد و زیادتر شد. گاهی مادر درس پسر همسایه میشدم و گاهی مادر درس دختر عمه. گاهی ساعتها فقط با بچهها محور ریاضی رو کار میکردم. گاهی هم لم میخواست سرم رو بکوبم به دیوار، از دست بچه ۱۰ سالهای که نمیتونست خط رو با خطکش اندازه بگیره. اینجور وقتها یک غلط کردم خواستم به بچه درس بدم خاصی توی چهرهام موج میزد. به دبیرستان که رسیدم سنگینی رشته ریاضی باعث شد همه فرزندانم رو ببوسم و بذارم کنار. دلتنگشون میشدمها ولی چارهای جز تحمل درد فراغ نداشتم.
بعد از کنکور، فرصت زندگی دانشجویی اونم توی شهر آرومی مثل سمنان، باعث شد اینبار فرزندخوندههایی همسن خودم داشته باشم. اکثر بچهها از رشته انسانی اومده بودن رشته مدیریت. برای همین وقتی با حجم بسیار ریاضی مواجه شدن، از من خواستن سرپرستیشون رو توی این درسها برعهده بگیرم. علاقه نامتناهی من به آموزش دادن درسهای محاسباتی باعث شده بود شبهای امتحان میزبان یا مهمان دانشجویان اندکترم و بسیارترم زیادی باشم. بچهها هم برای قدردانی از من برام خوراکی میگرفتن یا گوشه و کنار جزوهام شعر مینوشتن؛ میدونستن عاشق شعرم.
لذت مادر درس بود وقتی دوچندان میشد که یکی از اساتید میخواست برای طراحی سوال جزوه بگیره از ماها. تا میگفتن:« بچهها جزوه کی کامله؟» همه میگفتن:« جزوه خانم ناظریه کامله استاااددد.» همین باعث میشد همهمون یک منبع کامل برای حل سوالهای امتحانی داشته باشیم. البته بماند که استادها گاهی سوالهای متفرقه هم میآوردن که پررو نشیم و ۲۰ نگیریم.
با فاصله گرفتن از وادی درس جنس مادری کردنم فرق میکنه. به بچههایی که میخوان توی مسیر جدید قدم بردارن کمک میکنم. مخصوصن بچههایی که میخوان وارد دنیای نوشتن بشن و نمیدونن از کجا شروع کنن. بهشون دوره وکتاب معرفی میکنم یا گاهی تمرینهای مختلفی براشون میفرستم. امیدوارم بتونم مادر خوبی براشون باشم.
2 پاسخ به “مادر درس”
تو یکی از قشنگ مراقبت کننده های🤍
مرسی که اینقدر عمیق بهم توجه داری🥰