اتاقی نو


«حالا دیگه وقتشه یه دستی سر و روی اتاق بکشیم». جمله‌ای بود که چند روز پیش به خواهرم گفتم. نگاهی به من انداخت و کاملن جدی گفت:« خب! فکرشو از سرت بیرون کن. اصلن اتاق راه نداره. ولش کن. مگه چشه همین‌جوری؟». همان‌طور که خواهرممشغول دلیل آوردن بود من محیط اتاق را محاسبه می‌کردم. واحد اندازه‌گیری‌ام سرامیک‌های ۶۰ در ۶۰ کف اتاق بود. طول و عرض میز و تخت‌هایمان را هم با همان واحد می‌سنجیدم. طبق آخرین محاسباتم می‌توانستیم تخت‌هایمان را در عرض اتاق و میزهایمان را در طول اتاق قرار دهیم.تازه کلی هم فضای خالی برای نشستن وسط اتاق ایجاد می‌شد.

پس از اتمام عملیات سنگین متقاعد کردن خواهر، به جان اتاق بیچاره افتادیم. اول از همه کتاب‌های اضافی کتابخانه را برداشتیم و باقی کتاب‌ها را به تفکیک موضوعشان در طبقه‌ای مختلف کتابخانه قرار دادیم. کتاب‌های شعر یک طبقه، کتاب‌های رمان یک‌طبقه، کتاب‌های کسب‌وکار هم در یک طبقه مجزا. پس از کتابخانه نوبت بیرون آوردن وسیله‌های اضافه بود. بسته‌های مقوای کهنه و نو بود که از اتاق‌مان خارج می‌شد. چند سالی است که ضایعات مقواهایم را نگه می‌دارم. گاهی برای نقاشی‌های مینیاتوری‌ام ازشان استفاده می‌کنم.

بعد باید میزهایمان را جابجا می‌کردیم. خالی کردن وسیله‌های روی میز معضل بزرگی بود. کلی خودکار و کتاب و دفتر روی میزم بود. به هر حال باید نشان می‌دادم اهل نوشتن هستم دیگر. از میان خودکارها آن‌هایی که نصفه نیمه بودند را در یک جامدادی گذاشتم و مابقی را در جامدادی‌ای دیگر. به دیوارها هم رحم نکردم. سراغ نقاشی‌های قدیمی‌ام رفتم. از میان هزاران قطعه نقاشی کوچک که اندازه‌شان به ۵سانتی‌متر هم نمی‌رسید چند پروانه رنگی انتخاب کرد و بالای تختم چسباندم. جایزه جذاب‌ترین بخش اتاق به کنج روبروی تختم رسید. دیواری که ریسه LED آبی‌رنگمان را به آن آویختیم. هربار که بخواهیم لحظات شاعرانه‌ای داشته باشیم کافیست دو شاخه ریسه را به برق وصل کنیم و اتاقی نورانی تحویل بگیریم. روشن کردن شمع‌ هم که جای خود دراد.

برای ادامه تزیین اتاق برنامه‌های ویژه دیگری هم دارم. مثل نوشتن جمله‌های پرانژری مانند Dreams come true. این جمله قدرت عجیبی به من می‌دهد و با هربار فکر کردن به‌اش رویاهایم به من چشمک می‌زنند. یا می‌خواهم ستاره‌هایی که با اوریگامی درست کرده‌ام را از ریسه‌های رنگی آویزان کنم. حیف که در شب برق نمی‌زنند. در مراحل بعدی شاید روتختی یا رومیزی ببافم. البته که بلد نیستم و احتمالن به آموزش‌های موجود در یوتیوب پناه ببرم.

این چند روز تمام انرژی‌ام را صرف تغییر دکور اتاق کرده‌ام. حالا که تمام شده و آخرهای کار است به نظرم به سختی‌هایش می‌ارزد.  


2 پاسخ به “اتاقی نو”

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *