به وقت درس گرفتن


چند سالی است یاد گرفته‌ام در تمام موقعیت‌ها از اتفاقات اطرافم درسی بگیرم و رد شوم. دست خودم نیست. نمی‌توانم هیچ لحظه‌ای را بدون درس گرفتن پشت سر بگذارم. نمونه‌اش تیر ماه همین امسال بود. باید برای کلاس زبانم داستان می‌خواندم. از آن‌جایی که مدام با موبایل و لپ‌تاپ سروکار دارم تصمیم گرفته بودم فایل pdf داستان را پرینت بگیرم. بعد از چرخیدن در شهر و بسته بودن بسیاری از کافی‌نت‌ها، راهی کافی‌نت میدان معلم شدم. شلوغ بود. همه برای پر کردن اظهارنامه مالیاتی‌شان آمده بودند. یک‌ربعی در صف ایستادم تا نوبتم شود. برگه‌ها را که پرینت گرفتم، با خوشحالی راهی خودرویم شدم که ده متر بالاتر از کافی‌نت پارک کرده بودم.

به‌محض روشن کردن خودرو و برداشتن پایم از کلاچ، متوجه خودرویی شدم که قصد پارک کردن داشت. پایم را محکم روی ترمز کوبیدم. اما فایده‌ای نداشت. تصادف کردم. فکر می‌کردم مقصر طرف مقابل باشد. اما افسر که آمد گفت راننده پژو مقصر است. آن روز به من خیلی سخت گذشت. درسش را گرفتم. حالا با دقت بیشتری رانندگی می‌کنم.

ماه گذشته با خانمی مصاحبه داشتم که مدیرمحصول هوش مصنوعی بود. استوری‌ای در اینستاگرامش گذاشته بود. قصد داشت فردی را استخدام کند که شغلش تولید محتواست. قرار بود این فرد در کنار ایشان مدیریت محصول را نیز یاد بگیرد. تماس گرفتیم. خانم شین تلاش می‌کرد واژه‌های جدیدی به کار گیرد. هر واژه‌ای که استفاده می‌کرد برای من آشنا بود. وقتی می‌گفتم منظورتان فلان و بهمان چیز است می‌گفت:« وای زهرا! تو چقدر بلدی، چرا توی رزومه‌‌ت بهش اشاره نکردی؟». آن روز یاد گرفتم باید برای رزومه‌ام بیشتر زمان بگذارم.

هفته گذشته دورهمی پایان دوره‌ مدیریت محصول‌مان بود. هر لحظه‌ از آن برایم پر از درس بود. از کار گروهی گرفته تا نحوه پذیرایی کردن در چنین مهمانی‌های بزرگی. بین صحبت‌های مهمانان یک ساعتی فرصت داشتیم تا با دوستانمان خوراکی بخوریم و صحبت کنیم. مدیر مدرسه بوژان، محمد جعفری میز به میز می‌چرخید و مطمئن می‌شد کم و کسری وجود ندارد. یاد گرفتم باید در اوج خستگی و شلوغ بودن هم برای مهمانانم ارزش قائل شوم. نیم‌ساعت پایانی برنامه به صحبت مدیر از تجربیاتش گذشت. از صحبت‌هایش درس گرفتم که باید روتین داشته باشم و تحت هر شرایطی به آن پایبند باشم.

امروز صبح بعد از مدت‌ها دخترخاله‌ام را دیدم. قرار بود با هم خواهرم را غافلگیر کنیم آخر دو هفته دیگر تولدش است. قبل از این که دنبالش بروم، برایم پیامی فرستاد و نوشت:« فلانی و فلانی با همدیگه چه نسبتی دارن؟ آخه استوری گذاشتن». تعجب کرده بود. برایش نسبت‌ها را توضیح دادم. گفت:« آخه تعجب کردم چون با هم رفتن سفر». استوری‌های دوست مشترکمان را که نگاه کردم، متوجه شدم دسترسی را محدود کرده است. به قول خارجی‌ها هاید شده بودم. شاخ‌ درآوردم. امروز یاد گرفتم که نباید با برخی از افراد خیلی صمیمی شوم. چرا که خودم آسیب بیشتری‌ خواهم خورد.

درس‌های این روزها زیاد است. از احتیاط کردن در رانندگی گرفته تا دقت کردن در نحوه تعاملم با افراد مختلف. در فرصت‌های بعدی برایتان درس‌های بیشتری را شرح خواهم داد.


4 پاسخ به “به وقت درس گرفتن”

  1. آفرین خیلی خوبه که از هر اتفاقی یه درس می‌گیری اتفاقن اینطوری آدم حس بهتری هم داره متوجه می‌شه اتفاقی یه چیزی پیش نمیاد. منم یه مدته که حواسم هست از هر چیزی یه درس بیرون بکشم.

    • مرررسی. آره خیلی خوبه. شاید آدمای دیگه بگن این چه وضعشه؟ مگه همه چی درس داره؟ ولی خب حس می‌کنم درس نگرفتن حس منفی می‌ده😃🙂

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *