در ستایش فهرست نویسی


آخرین جمعه آبان بود و مهمان داشتیم. به رسم همیشه، قبل از ورود مهمان‌ها سری به کتابخانه‌ام زدم. عادت داشتم قبل از آمدن هر مهمان، کتاب‌های داخل کتابخانه را مرتب کنم. یک طبقه مختص کتاب‌های حوزه کسب‌وکار، یک طبقه مختص رمان‌ها، یک طبقه مختص کتاب‌های توسعه فردی و یک طبقه مختص دفترهایم بود. مدت‌ها بود دفترهایم را باز نکرده بودم. دفتر اول را برداشتم جزوه کلاس طراحی سایت بود. برای سال ۹۹. باورم نمی‌شد ۳ سال از آن دوره گذشته است. سراغ دفتر بعدی رفتم. کلاسوری با ابعاد آ۵، جزوه کلاس‌های نویسندگی و تمرین‌های کارگاه‌های نویسندگی شاهین کلانتری بود. دفترها را یکی‌یکی بررسی کردم. به دفتر فهرستم رسیدم. هر صفحه‌اش به دوران خاصی از زندگی‌ام مربوط بود. دفتر فهرستم را طبقه اول کتابخانه گذاشتم تا با بقیه در موردش صحبت کنم.

بعد از سرو شام، خانم‌ها راهی اتاق من شدند. به محض ورود چشمشان به کتابخانه‌ام افتاد. این‌که چراغ‌های کوچک روی کتابخانه گذاشته بودم هم بی‌تاثیر نبود. “زهرااا، چه دفترایی داری دختر. مامانت می‌گفت دائم در حال خریدن دفتری‌ها. تو چقدر خوش‌سلیقه‌ای”. لبخندی زدم و مریم کوچک‌ترین دختر مهمان، اجازه گرفت که به دفترهایم نگاهی بیاندازد. صفحه اول دفتر توجهش را جلب کرد. با خودکارصورتی نوشته بودم: دفتر فهرست. بلندبلند تیترها را خواند:

  • فهرست هدیه‌هایی که در سال ۱۴۰۱ گرفته‌ام
  • فهرست مهمانی‌هایی که دعوت‌شده‌ام
  • فهرست دوره‌هایی که دیده‌ام
  • فهرست دوره‌هایی که باید ببینم
  • فهرست مهارت‌هایی که باید کسب کنم
  • فهرست ویژگی‌هایی که دوست دارم داشته باشم
  • فهرست روزهایی که باشگاه رفته‌ام

از روی صفحه اول عکس گرفت تا او هم چنین دفتری تهیه کند. باورم نمی‌شد همه این فهرست‌ها را من نوشته بودم. فرصت مناسبی برای مرور روزهای گذشته بود. تصمیم گرفتم دوباره نوشتن فهرست را شروع کنم. این‌بار با فهرست‌های متنوع‌تر شروع خواهم کرد.


4 پاسخ به “در ستایش فهرست نویسی”

  1. زهرا تو که همه جای اتاقتو بهمون نشون دادی چرا کتابخونه‌تو نشون ندادی؟ دوست دارم بیام اتاقت کلی کتاب بخونیم😍
    راستی از فهرست‌نویسی گفتی و منم به هوس انداختی. یاد فهرست کارهایی که باید تا سی‌سالگی یاد بگیرم افتادم. باید دوباره بخونمش‌. خیلی از کارهای توی لیستو یاد گرفتم، اما هنوز زبان اشاره‌ی ناشنوایان رو یاد نگرفتم، الان فقط بلدم بگم صبا، یه مدام یه اپلیکیشنی دانلود کرده بودم اما خب سخت بود یادگرفتتش، باید با یه استاد کار کنم. مرسییییی بابت یادآوری.

    • راستش صبا اون موقع کتابخونه‌م رو از اتاقم آورده بودم توی راهروی خصوصی‌مون. با چیدمان اتاقم جور در نمی‌اومد😖 منم چقدر دلم می‌خواد زبان ناشنوایان رو یاد بگیرم. واقعن قدم خیلی بزرگیه🥺

  2. چه خوب منم دلم خواست فهرست‌نویسی رو جدی بگیرم، مرسی زهرا🥰❤️

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *