درست یادم نمیآید اولین بار ترکیب درخت زندگی را کجا شنیدم. هر چه بود مدام تلاش میکردم بین درخت و زندگی ارتباطی برقرار کنم. بهمرور مشغلههای ذهنی جای جای ترکیب درخت زندگی را در ذهنم پر کردند. تمرین نویسندگی باعث شد دوباره به شباهتهای بین زندگی و درخت فکر کنم. موضوعی که خیلیها شنیدنش میخندیدند و میگفتند:« آخه درخت و زندگی چه ربطی به هم دارن؟ باز طبع نویسندگیات گل کرد نه؟» به هرحال هرکس نظری داشت. اما من باید از نظرم دفاع میکردم.
دنیای کودکی به مثابه ریشه های درخت
شاید این جمله که همه رفتارها و باورهای ما ریشه در دوران کودکیمان دارد برای شما آشنا باشد. این روزها که نسبت به این جمله آگاهترم بیشتر به رفتار آدمهای اطرافم دقت میکنم. مخصوصن رفتار افرادی که درباره کودکیشان اطلاعاتی دارم. مثلن دختر یا پسری را میبینم که عاشق آشپزی است. وقتی از علاقه خود صحبت میکند، میگوید:« مامان (بابام) همیشه با عشق آشپزی میکرد. حتی اگه یه نیمرو میخوردیم مزهش با همه نیمروهای دیگه فرق داشت. نگم برات از تهچینهای مامان، همیشه کله سحر غذا رو میپخت». یا مردی را میشناسم که حدودن هلساله است. با اینکه شخصیت فعالی دارد اما میگوید:« دیگه از کار خسته شدم. تا کی قراره همش بدو بدو کنم؟ دلم استراحت میخواد». ادامه میدهد و میگوید از ششسالگی پابهپای پدرش کار کرده و پولهایش را به خواهر و برادرهایش داده و حالا خودش پس از آن همه تلاش آه در بساط ندارد. مهمترین قسمت شکلگیری ریشه، شرایطی است که باغبان برای درختهایش فراهم میآورد. همان پدر و مادری که تمام تلاش خود را میکند تا فرزند صالح تربیت کند. البته محیط هم بیتاثیر نیست.
دنیای نوجوانی به مثابه تنه های درخت
ترتیب جلو رفتن زندگی به نظرم این شکلی است. حالا که دارم این مقاله را مینویسم بیشتر به دوران نوجوانیام فکر میکنم. یا این روزها که نوجوانان زیادی به من پیام میدهند. و درباره شغل و آینده سوال میپرسند. یادم است در مقالهای خوانده بودم برای تشخیص سن درخت به لایههای تنه آن دقت میکنند. تعداد بیشتر لایهها نشاندهنده عمر بیشتر درخت است. بهنظرم هرچه کیفیت دوران نوجوانی بالاتر باشد تنه قطورتر خواهد بود.
فرض کنیم فردی در دوران نوجوانی خود مدام اهل تلاش بوده (تلاش در هر زمینهای) کمتر پیش میآید این فرد در دوران بزرگسالی خود منفعل باشد. یا برعکس فردی را تصور کنیم که در دوران نوجوانی مدام خود را با چیزهای بیاهمیت سرگرم کرده، مثلن ساعتها در اینستاگرام چرخیده، چگونه میتواند در آینده زندگی موفقی داشته باشد؟ البته هستند افرادی که در سنین بزرگسالی مسیر زندگی خود را تغییر میدهند.
کیفیت رشد تنه درخت زندگی هم به باغبان بستگی دارد. نوجوانی سن حساسی است و اغلب خانوادهها (باغبانها) فکر میکنند به اینجا که رسیده کار تمام است. اما درخت زندگی فرزند همچنان به مراقبت نیز دارد.
دنیای بزرگسالی به مثابه شاخ و برگ های درخت
انسان بزرسال درک بهتری نسبت به بحرانها و اتفاقهای خوش زندگی دارد. همین بهار و خزانهایی که درخت تجربه میکند را میگویم. همین که هرچقدر بزرگتر میشویم بهتر میتوانیم از پس بحرانهای زندگی بر بیاییم بهتر میتوانیم از تنه و برگهایمان در برابر ناملایمیهای روزگار محافت کنیم. اینکه بعضی از درختها هم خزانندارند جای تامل دارد. شاید بتوان بعضی انسانها را به مثابه سرو دانست که در برابر سختیها مقاومت میکنند و پس از طوفانهای زندی سینه ستبر میکنند و میگویند:« هرچی که بود از پسش بر اومدم».
از یک سنی به بعد شمارش تعداد شاخههای زندگیمان (دستاورد) شروع میشود. گاهی با کوچکترین وزش باد میلرزیم و گاهی با طوفانهای سهمگین هم آب در دلمان تکان نمیخورد که این هم به ریشه و تنه درخت زندگیمان مربوط میشود.
میتوان زندگی را به مثابه خیلی چیزهای دیگر در نظر گرفت. اما فکر میکنم درخت بهترین انتخاب است.