نامه ای به زهرای سال ها بعد


می‌دانی جانم، قصد نداشتم این متن را خطاب به تو بنویسم. همیشه به این فکر می‌کردم که حالاحالاها فرصت دارم برایت چیزی بنویسم؛ شعری، نامه‌ای، داستان کوتاهی یا هرچیزی که می‌شود با کلمه‌ها وصفش کرد. روزهای عجیبی را پشت‌سر می‌گذارم. هر ثانیه از این روزها پر از شگفتی است. محال است روزی دست به قلم نشده باشم. محال است به تو فکر کنم و اشک از چشمانم سرازیر نشود. می‌دانی جانم؟ تو را در موقعیت‌های مختلفی تصور کرده‌ام. گاهی د قالب معلمی جوان و شاداب، گاهی در قالب ورزشکاری پر شور و گاهی در قالب نویسنده‌ای غرقِ فکر.

از این که این ساعت از شب را به تو اختصاص داده‌ام خوشحالم. راستش را بگویم خسته‌ام. امروز ۵ ساعتی کتاب خواندم. شاید حتی مطالعه‌ام را باز هم ادامه دهم؛ تا لحظه خواب. از خستگی دست‌هایم سرّ شده است. چون مجبور بودم تلفن همراهم را دست بگیرم. شاید روزی که نامه را می‌خوانی تلفن‌همراه به سبکی پر کاه شده باشد. اما الان حداقل ۱۸۰ گرمی وزن دارد و نگه داشتنش برای ساعت‌های بسیار سمّ است.

از این که بقیه هم این نامه را بخوانند ابایی ندارم اما خجالت می‌کشم. مدام به خودم می‌گفتم ولش کن، نامه‌ات را در خلوت خودت نگه‌دار. اما نتوانستم. گاهی هم لازم است بقیه را در جریان احساساتش بگذارد. شاید برای کسی درسی داشت. امروز با خواندن کتاب «ستاره‌ها چیدنی نیستند» روزم عجیب‌تر شد. آشنایی با دنیای دخترانی که تازه وارد وادی مسلمانی می‌شوند همیشه برایم تازگی دارد. هر یک از صحنه‌های کتاب را در ذهنم تصور می‌کردم و خودم را جای شخصیت‌های داستان می‌گذاشتم. کتاب را در طاقچه می‌خوانم. شاید روزی که نامه را می‌خوانی هیچ اثری از طاقچه برجای نماند. با خودم کلی قرار گذاشته‌ام اما راز است.

دوست دارم برایت بیشتر بنویسم. امان از خستگی و بدن‌درد مکملش. وقتی دیگر، متنی پرمحتوا‌تر برایت خواهم نوشت.

دوست‌دار تو، من


7 پاسخ به “نامه ای به زهرای سال ها بعد”

    • می‌دونی که کامنتت نور میده به نوشته‌هام؟
      مرسی لیلا مرسی :))
      واقعن کاش.البته می‌رفتیم بیرون یه باد بهش می‌خورد تباه می‌شد😂

  1. چه کار خوبی می‌کنی برای زهرای سال‌های دور نامه می‌نویسی زهرا جونم. منم چند ماه قبل از طرف صبای سال بعد به صبای الانی نامه نوشتم و خب نتیجه فوق‌العاده بود. نامه‌نگاری همیشه جواب می‌ده زهرا مطمئن باش.

  2. چقدر نامه‌ات به زهرای دور رو دوست داشتم. زهرا این یک ایده‌‌ی خیلی قشنگ و خوبیه.
    اگه ادامه بدی سالها بعد، یه گنج ارزشمند برای خودت داری.
    منم شاید بنویسم.
    اما روی کاغذ و تو پاکت نامه. سالها بعد بشینم بازشون کنم و روزهایی که گذشتند رو مرور.
    زهرا امیدوارم که سالها بعد از گذشته‌مون راضی باشیم. امیدوارم همونی بشیم که خدا بهمون افتخار کنه و با غرور بگه ببینید فرشته‌ها، این همون انسانیه که من آفریدم، ببینید چقدر خوب و قشنگه. ببینید خدا رو ندیده چقدر دوستدارشه،ببینید تو سختی‌ها چجوری دووم آورده…

    • اگه ادامه بدم… نکته ظریفی بود سپیده. خیلی تنبلی می‌کنم توی این موضوع. شاید منم توی دفتر بنویسم و همه این روزها رو شکل نامه ضبطشون کنم. یا برم سراغ اسکرپ بوک😁

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *