میم عزیز سلام


دوست داشتم تمام حرف‌هایم را در قالب نامه‌ای بیان کنم، بلکه چیزی سَرِ دلم نماند. البته که می‌دانم هیچ‌وقت قرار نیست نامه‌ام را بخوانی. احتمالن حتی نمی‌دانی من سایتی دارم که گاهی متن‌های نوشته‌شده‌ام را در آن بارگذاری می‌کنم.

چشم برهم بزنیم یک می‌شود که به تو گفتم ترجیح می‌دهم مدتی با یکدیگر حرف نزنیم. دوست داشتم مدت‌ها قبل این را به تو بگویم اما هیچ‌وقت فرصت حرف‌زدن به من ندادی. می‌دانستم حتی اگر آن‌روز بخواهم تماست را پاسخ دهم، از آه و ناله‌هایت در امان نخواهم بود. یادت می‌آید سه سال پیش چه بر سر دوستی‌مان گذشت؟

به تو گفته بودم از شنیدن هرگونه فحش عاجزم، اما فحش مثل نقل‌ونبات از دهانت بیرون می‌ریخت. آن سال، برای اولین بار در عمرم یک ماه با یک نفر قهر کردم. دست‌ آخر هم‌ برایت پیامی فرستادم و دلتنگی‌ام را ابراز کردم. حال که به آن روز فکر می‌کنم با خود می‌گویم نکند همان سال‌ هم اشتباه می‌کردم.

یا این‌که یادت است چند روز بعد از شب یلدا تماس گرفتی تا درباره مسئله‌ای مهم صحبت کنیم؟ فکر می‌کردم باز هم دغدغه کار را داری، اما می‌خواستی در مورد رابطه خود و دخترخاله‌ت صحبت کنی. چه باید می‌گفتم. نه راهنمایی می‌خواستی و نه غم خاصی را تجربه می‌کردی. آن روز سرم از صحبت‌های پوچ‌مان درد گرفته بود. به تو و روابطی که در طی چندسال دوستی‌مان تجربه‌ کرده‌ای دقت کردم. برایم عجیب بود. مگر می‌شود دوستی جز من نداشته باشی؟

به دوستی‌مان فکر می‌کنم. شاید احساساتی که بین‌مان جاری بود یک‌طرفه نبود اما احترام بین‌مان هیچ‌‌وقت دو طرفه نبود. نمی‌دانم. در حال حاضر هیچ حس خاصی نسبت به تمام‌شدن این رابطه ندارم. فقط  دلم می‌خواهد به تمام اتفاق‌هایی که در زندگی‌ات می‌افتد فکر کنی. به رابطه‌هایی که داری و هیچ‌کدام موفق نیستند، حتی با اعضای خانواده‌ات؛ به رابطه خودت با خودت.

گفتم رابطه خودت با خودت، یادم آمد که حتی بعد از انجام ارتودنسی و عمل بینی هم از خودت راضی نبودی. برایم همیشه علامت سوال بود. مگر می‌شود آدم این همه برای خودش زحمت بکشد اما باز هم ناراضی باشد؟

حتی نمی‌دانم چرا به برخی از مسائل بیش از حد اهمیت می‌دادی و برخی از مسائل را نادیده می‌گرفتی. مگر حلال و حرام خدا در هر موقعیت فرق می‌کند؟

چه بگویم؟! خسته‌ام. خسته‌تر از آن‌که بخواهم روزهایم را به شنیدن ناله‌های آدم‌های اطرافم اختصاص دهم. مطمئنم تو هم بهتر خواهی شد، اگر بخواهی. پس از هفت‌سال شنونده‌بودن حالا می‌خواهم خارج از رابطه بایستم و بهبود تو را تماشا کنم.

نور خدا به همراهت


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *