درست یادم نمیآید چندساله بودم که اولین موسیقی را گوش دادم. آنزمان بزرگترها انواع موسیقی و آهنگ را در نوار و سیدیها ضبط میکردند و با ضبط صوتها کوچک صدایشان را پخش میکردند. کلاس اول که رفتم، دوست داشتم موقع جملهسازی یکی از نوارها برای خودش بخواند. از سکوت متنفر بودم. گاهی میتوانستم با کمک واژههای جدیدی که از آهنگها یاد میگرفتم، جملههای خاصی بسازم.
بعدها، هر زمان موقع نوشتن انشا ذهنم کم میآورد، دفترم را جمع میکردم و سراغ کامپیوترم میرفتم. پوشه آهنگها را باز میکردم، دکمههای ctrl+a را فشار میدادم و با یک enter به دنیای جدیدی میرفتم. بعد از چند دقیقه دوباره سری به دفترم میزدم و دست به قلم میشدم.
آن زمان نمیدانستم موسیقی و گوشدادن به آهنگ چگونه میتواند روی نوشتههایم تاثیر بگذارد. حس محتواهایم با حس آهنگهایی که در لحظه گوش میدادم یکی شده بود. اگر آهنگ شاد گوش میدادم نوشتهام شاد میشد و اگر آهنگ غمگین گوش میدادم، غم از نوشتهام میبارید.
بعد از چندسال در یکی از کلاسهای نویسندگی، استاد گفت:” بچهها، آهنگ زیاد گوش بدین. چه بیکلام، چه با کلام. آهنم ذهنتون رو باز میکنه”. منی که تکتک این جملهها را درک کرده بودم، سری تکان دادم و به خودم قول دادم درباره تاثیر موسیقی بر نوشتن یا بهتر نوشتن محتوایی منتشر کنم. البته که نمیتوانم بگویم گوشدادن به موسیقی برای همه خوب است و صد در صد به بهتر نوشتن کمک میکند. تاثیر مستقیم یا غیرمستقیم که من از گوشدادن به موسیقی میگیرم و انعکاسش را در محتواهایم میبینم، در موارد زیر خلاصه میشود:
– متمرکزتر نوشتن: موسیقی، مخصوصن از نوع بیکلامش به تمرکز کردن ذهن کمک میکند.
– خلاقتر شدن: هر موسیقیای داستانی متفاوت را در ذهن من تداعی میکند. مثلن صدای بارش شدید باران من را مضطرب میکند.
– انرژی گرفتن : اگر بیحوصله باشم، موسیقی با با ریتم تند یا متوسط میتواند ذهنم را فعالتر کند.
– آشنایی با فرهنگهای مختلف: مگر میشود به بوشهر فکر کرد و صدای کِلکشیدن زنانش را در ذهن تکرار نکرد یا مگر میشود به آهنگهای لُری گوش داد و سراپا شور نشد؟ موسیقی محلی باعث میشود شخصیتهای جدید برای داستانهایم خلق کنم.
– تقویت دایره واژگان: گلپچین کرردن آهنگهای مختلف و گوشدادن به آنها باعث میشود هنگام نوشتن از واژههای جدید استفاده کنم. مخصوصن آهنگهای انگلیسی که هر کدام کلمه جدیدی برای یادگیری دارند.
در این میان پیش میآید که با گوشدادن هر نوع موسیقی تمرکزم خراب شود یا بخواهم کلن آن محتوا را کنار بگذارم. اما کفه تاثیرات مثبتش سنگینتر از کفه تاثیرات منفی است.