نوشتن از کار هم گاهی برایم معضل بزرگی است. معضلی لاینحل و سرشار از رنج. داستان از روزی شروع شد که مدیرم پیامی ارسال کرد ونوشت:« زهرا، لازمه که یک جلسه خصوصی دو نفره داشته باشیم». برعکس، برنامه آن روزم به شدت پر بود اما چارهای جز قبول کردن نداشتم. بههرحال نیمساعتی وقت خالی میشد گیر آورد. قبل از شروع جلسه تمام کارهایم را مرور کردم. برخیهایشان تیک خورده بودند و برخیهایشان مدتها بود که انجام نشده بودند. میدانستم قرار است برای کارهای انجام نشده مواخذه شوم. در ذهنم دلایل مختلفی میآوردم. یکی از مهمترین دلایلم عدم پرداخت بهموقع حقوق بود. بهشخصه معتقدم حقوق کارمند هرچقدر باشد باید بهموقع پرداخت شود چون هرکس برای زندگیاش برنامهها دارد. حتی اگر شندرغاز درآمد داشته باشد.
جلسه راس ساعت ۷ شروع شد. همانطور که حدس میزدم مدیر میخواست علت بیانگیزه شدنم را بداند. فکر میکرد ممکن است از ادامه دادن مسیر همکاریمان منصرف شده باشم اما فکرش درست نبود. تنها خواهش من توجه همهجانبه به نیروی کار بود. بماند که با بسیاری از تفویض اختیارهای شخص مدیر مخالف صددرصد بودم. نمیتوانستم بپذیرم که از حالا به بعد باید به کسی گزارش کار بدهم که حتی چند ماه هم سابقه کار ندارد. سابقه مدیریت کردن تیم که دیگر بماند. در طول جلسه تمام دغدغههایم، البته به جز مسئله مالی، را بیان کردم. دلم حسابی پر بود.
از آن روز به بعد با خودم قرار گذاشتم اگر کاری توسط تیم پیش نرفت با جدیت تمام پیگیریهایم را ادامه بدهم و به قول معروف از رو نروم. میدانستم که از اینجا به بعد مسیر سختتری در پیش خواهم داشت. اما تصمیم گرفتم اینبار در اوج چالشها به جای رها کردن همه چیز محکم بایستم و راهی بیابم. شاید هم راهی وجود نداشته باشد و مجبور شوم خودم به تنهایی راهی بسازم. هرچه که هست به گمانم سختی این روزها به یادگیری مهارتهای خاصش میارزد.
2 پاسخ به “راهی بیاب”
قطعا میارزه زهرا. بذار یه مثال بزنم؛ فکر کن دو تا راه جلو پاته. یا یه بار یه قورباغهی گنده رو قورت میدی و بعدش همهچیز دستات میاد، میدونی راه چیه، چاه چیه. این روش قطعا مشکله و کار هر کسی نیست، اما بعد از چند وقت دیگه لازم نیست یه موجود سبزرنگ، لزج و بوگندو رو ببلعی. راه دوم هم اینه که نیازی نیست اول کاری خیلی سختی بکشی؛ برات فرش قرمز پهن میکنن و لباس پادشاه قصهی آندرسن رو تنات میکنن و مدام میگن که چهقدر بینظیر و عالی هستی. اما بدبختی از یه ثانیه بعدش شروع میشه؛ باید دمبهدیقه قورباغه قورت بدی، مار نیشات بزنه و عنکبوت چنان توری برات ببافه که نتونی از جان تموم بخوری.
حالا ببین کدوم مسیر ارزشمنده؟
قورت دادن همون قورباغه بلا گرفته😁