از اسفند ۱۴۰۱ تا تیر ۱۴۰۲ کلاس زبان میرفتم. این بار با خودم عهد و شرط کرده بودم که زبان انگلیسی را نصفه و نیمه رها نکنم. سرخوش از تمام کردن دو ترم تحصیلی، ترم سوم را شروع کردم. هر دو ترم قبلی شاگر اول کلاس (به قول خارجیها Top Student) بودم. در طول ترم واو به واو صحبتهای معلم را یادداشت میکردم و جزوههایم همیشه کامل بود. کلمههای جدید را یاد میگرفتم و برای هر کدام مثالهای جدیدی مینوشتم. هر بار که معلم دفترم را ورق میزد، میگفت:« زهرا این مثالها رو از کجا آوردی؟» من هم با لبخند میگفتم:« از ذهن خودم».
با شروع ترم سوم، در موسسه زبانمان مشغول به کار شدم. این که چه بر من گذشت که از کار خداحافظی کردم بماند. یک روز، بعد از خداحافظی کاری، عذرم را خواستند و مدیر محترممان نگذاشت ترم را ادامه دهم. این اخراج بیشتر حس پیروزی داشت تا شکست. مزایایی هم داشت:
- کنترل هزینهها: شهریه کلاسها روزبهروز افزایش داشت. هزینه کتابها هم که بماند. به قیمت خون پدرشان حساب میکردند. ازوقتی کلاس زبان نمیروم، حدود یک میلیون تومان در ماه پول بیشتری دارم. همین پول کم حداقل هزینههای باشگاهم را که پوشش میدهد.
- دوری از انسانهای سمی: همکلاسیهای خوبی داشتم اما امان از برخی از استادها. چنین خودشان را میگرفتند و تلاش میکردند با لهجه حرف بزنند که خارجیها اینطوری نیستند. حالا با خیال راحت زبان یخوانم. با برنامه و بدون ادا و اطوار.
- استفاده بهینه از زمان: کلاس حضوری رفتن هم معضلی است. باید از قبل آماده شوی. مسیرهای دسترسی به کلاس را بررسیکنی، اسنپ بگیری یا خودرو را از پارکینگ درآوری و استرس دیر و زود رسیدن را داشته باشی. گاهی هم پیش میآید در آسانسور همسایه را ببینی که میخواهد با یک ارائه آسانسوری تمام دغدغههایش را به تو بگوید.
- صرفهجویی در مصرف لوازمالتحریر: خدا میداند در کلاسمان چقد کاغذ و خودکار هدر میرفت. مشقهایی مینوشتیم که هرگز بررسی نمیشدند. برای کتاب تمرینهایمان (Work Book) فایلی داشتیم که تمام جوابها را نوشته بود وکافی بود ما فقط رونوسی کنیم. فقط خودکار و زمانمان هدر میرفت.
- فرصت شرکت در کلاسهای بهتر: یعد از اخراج شدنم از کلاس زبان، از موسسههای دیگر پیامهای مختلفی دریافت کردم. کی بدش میآید دانشآموز برتر موسسه رقیب در آموزشگاهش درس بخواند؟ اصلن همین موضوع میتواند تبلیغی نامحسوس باشد.
طعم اخراج شدن را جای دیگری نچشیدهام. اما همین که در زندگینامهام اشاره کنند وی از کلاس زبان اخراج شد کافی است. یک لکه ننگین که باید در زندگینامهام وجود داشته باشد. مگر نه؟
4 پاسخ به “مزایای اخراج شدن از کلاس زبان”
خیلی خوب بود منم طعم اخراج رو نچشیدم ولی فکر کنم کلاس داره
آره واقعن. البته بستگی دارهها. این که به چسبید.
میخواستم برم بخوابم، تیتر این پستت مانع شد. گفتم یه شیرینی دیگه بذارم بعد😅
یه جوری نوشتی دلم خواست منم طعم اخراجی رو بچشم.
ولی خب بنظرم نباید از چنین اخراجی ناراحت شی. در اخراج شدن از آموزشگاه زبان خیرها نهفته استو حداقلش قرار نیست بولسطه تو پولهای الکی از زبانآموزها گرفته بشه.
صرفا نظر شخصی: (من معتقدم زبان خودخوانه و با یک همیار زبان یادگیریش سهلتر و آسونتره و اصولیتر پیش میره و کلاس زبان و شهریههای گزافش ناحوانمردانهاس)
از شهریه نگم برات که قلبم درد میگیره.
یه روز یه مامان اومد بچههاش رو ثبت نام کنه. دوقلوهای ۱۱ ساله بودن. وقتی میخواستم مبلغ شهریه رو بگم حاضر بودم اون لحظه لال بشم.
بنده خدا میگفت تخفیفی چیزی ندارین؟
ماهانه میشد یک میلیون و چهارصد شهریه این دوتا بچه😥🥺